جدول جو
جدول جو

معنی چنگ تیز کردن - جستجوی لغت در جدول جو

چنگ تیز کردن
(گَ دی دَ)
آماده نبرد و کشتار شدن:
چون بر تو همی تیز کند چنگ پس او را
جوینده چرایی تو به دندان و به چنگال.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ / دِ خوَرْ / خُرْ)
کنایه از مجهز و آماده بودن برای شکار و نبرد: بی طاقت و بی آرام بتعجیل تمام چون باز چنگل تیزکرده روی به اصفهان نهاد. (کتاب محاسن اصفهان، داستان ابوشجاع الب ارسلان)
لغت نامه دهخدا
(وَ دَ)
چنگ نواختن. چنگ را بنغمه در آوردن. چنگ سراییدن:
در آن مجلس که عیش آغاز کردند
بیکجا چنگ و بربط ساز کردند.
نظامی.
، آمادۀ نواختن ساختن و کوک کردن چنگ:
مغنی بیا چنگ را ساز کن
بگفتن گلو را خوش آواز کن.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گَ زَ دَ)
مجهز شدن برای کشتار. خویشتن را نیرومند کردن:
دگر ننگ دیوی بود پر ستیز
همیشه ببد کرده چنگال تیز.
فردوسی.
همی گفت و مرگ از نهان در ستیز
همی کرد بر جانش چنگال تیز.
اسدی (گرشاسبنامه).
چون محمود مردی بر او خشم گرفته و بر عزل او دل نهاده و دشمنان بسیار وزیر را پیش آمده و چنگال تیز کرده اند. (آثار الوزراء عقیلی)
لغت نامه دهخدا