کنایه از مجهز و آماده بودن برای شکار و نبرد: بی طاقت و بی آرام بتعجیل تمام چون باز چنگل تیزکرده روی به اصفهان نهاد. (کتاب محاسن اصفهان، داستان ابوشجاع الب ارسلان)
کنایه از مجهز و آماده بودن برای شکار و نبرد: بی طاقت و بی آرام بتعجیل تمام چون باز چنگل تیزکرده روی به اصفهان نهاد. (کتاب محاسن اصفهان، داستان ابوشجاع الب ارسلان)
چنگ نواختن. چنگ را بنغمه در آوردن. چنگ سراییدن: در آن مجلس که عیش آغاز کردند بیکجا چنگ و بربط ساز کردند. نظامی. ، آمادۀ نواختن ساختن و کوک کردن چنگ: مغنی بیا چنگ را ساز کن بگفتن گلو را خوش آواز کن. نظامی
چنگ نواختن. چنگ را بنغمه در آوردن. چنگ سراییدن: در آن مجلس که عیش آغاز کردند بیکجا چنگ و بربط ساز کردند. نظامی. ، آمادۀ نواختن ساختن و کوک کردن چنگ: مغنی بیا چنگ را ساز کن بگفتن گلو را خوش آواز کن. نظامی
مجهز شدن برای کشتار. خویشتن را نیرومند کردن: دگر ننگ دیوی بود پر ستیز همیشه ببد کرده چنگال تیز. فردوسی. همی گفت و مرگ از نهان در ستیز همی کرد بر جانش چنگال تیز. اسدی (گرشاسبنامه). چون محمود مردی بر او خشم گرفته و بر عزل او دل نهاده و دشمنان بسیار وزیر را پیش آمده و چنگال تیز کرده اند. (آثار الوزراء عقیلی)
مجهز شدن برای کشتار. خویشتن را نیرومند کردن: دگر ننگ دیوی بود پر ستیز همیشه ببد کرده چنگال تیز. فردوسی. همی گفت و مرگ از نهان در ستیز همی کرد بر جانش چنگال تیز. اسدی (گرشاسبنامه). چون محمود مردی بر او خشم گرفته و بر عزل او دل نهاده و دشمنان بسیار وزیر را پیش آمده و چنگال تیز کرده اند. (آثار الوزراء عقیلی)